من و تنهاییهام
متن زیر در تاریخ84/4/16، ساعت: 5:19 عصر نوشته شده است.
¤ تنهایی از جنس زمینیچو نهالی سست می لرزد
روحم از سرمای تنهایی
می خزد در ظلمت قلبم
وحشت دنیای تنهایی
میترسم خیلی از تنهاییم
میترسم خیلی از تنهاییم
میترسم خیلی از تنهاییم
میترسم خیلی از تنهاییم
میترسم خیلی از تنهاییم
تو یه محیط متفاوت میشه به طبیعیش آره ولی به دلایل خاص خودش و میاد و میگه تو .........
ای کاش از اول موقعی که میخان بوجود بیارن ببینن سن جوونی مخلوقشون که بشه اونا حوصله و حسشو دارن یا نه اگر ندارن نیارن
میترسم خیلی از تنهاییم
دل به کاری زدم که فقط با توکل به خدا ممکنه
اونش آره خودش شادیها اضطرابها افکار و .... داشت که بماند طبیعیه و برا همه وجود داره
ولی غیرطبیعیش و خیلی سختش باز همون نمود تنهایی من بود.........
خیلی سخته .........
خیلی سخته خیلی
کاش تنها نبودم
کاش تنها نبودم
کاش تنها نبودم
کاش تنها نبودم
کاش تنها نبودم
کاش تنها نبودم
این چه جرمیه
¤ نویسنده: ستاره
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
RSS
کل بازدیدها: 1484
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 1
درباره خودم
لینک به وبلاگ
لینک دوستان
اشتراک در خبرنامه